تحلیل شعری از کتایون ریزخراتی

نویسنده رسول معرک نژاد

          

سبز  سرخ  سپید     

 

                                                 برای آرتین

                                         

می‌خواهم شعر بلندی بگویم

از هر دریچه‌اش

پرده‌ای با نسیم بازی کند

زنی کنار اجاق آواز بخواند

و کتاب‌هایم

به روغن و

لب‌های تو آغشته شود

 

می‌خواهم شعر بلندی بگویم

پیش از آن‌که به سن مدرسه برسی

کتاب‌هایت را جلد بگیرم

و روی نخستین صفحه‌اش بنویسم

آ…

پرچم‌ها

گل‌های ریز صورتی دارند

پرنده‌ها صدای باغ را آواز می‌خوانند

برگ‌ها کنار می‌روند

و شعر بلند من

از مدرسه برمی‌گردد

 

من

روی روزنامه‌ی امروز سبزی پاک می‌کنم

تو مشق آب می‌نویسی

و انگشت‌هایت را

با تراشه‌های مداد

سرخ می‌کنی

 

توپ‌ها

گل‌های ریز صورتی دارند …

                                                        22/11/1385

 

 

(مجموعه شعر: “به کسی نگو”؛ انتشارات آهنگ ‌دیگر؛ تهران؛1387)

 

 

متن با عنوانِ”سبز سرخ سپید” آغاز می‌شود. در ابتدا رنگ‌ها یادآور پرچم می‌شوند که در بند سوم، واژه‌ی “پرچم” به‌صراحت آمده‌است. پس از عنوان که پیرامتنی برای ورود به متن است با پیرامتن دومی روبرو می‌شویم که تقدیم متن است: “برای آرتین”. آرتین نام پسر و ترکیبی از دو واژه‌ی آر+ تین به معنای آتش+ شعله و گرما است و شعله آتش با مفهوم پاکی و تقدس آمده‌است. پیرامتن دوم مهم جلوه‌ می‌کند ازآن‌رو که عنوان متن پس‌ازآن آمده‌است و به‌گونه‌ای “برای آرتین” درون متن قرارگرفته‌است و با عنوان متن به هم‌می‌آمیزد این‌گونه‌که: “سبز سرخ سپید / برای آرتین”؛ و از سوی دیگر چون بخشی از متن شده‌است می‌توان آن را با سطر نخست متن خواند:”برای آرتین/ می‌خواهم شعری بلند بگویم”.

 

متن به پنج بند تقسیم‌شده است:

بند نخست:

می‌خواهم شعر بلندی بگویم / از هر دریچه‌اش / پرده‌ای با نسیم بازی کند / زنی کنار اجاق آواز بخواند / و کتاب‌هایم / به روغن و / لب‌های تو آغشته شود

متن با تصمیم راوی برای سرودن شعری بلند آغاز می‌شود، شعری که دارای چند دریچه‌‌است. بر هر دریچه‌اش پرده‌ای آویخته‌ و نسیمی که می‌وزد پرده‌ها را تکان می‌دهد. “شعری بلند” در خود علاوه بر طویل بودن متن، به مدت‌زمان طولانی نیز اشاره دارد. “دریچه” نمایشگر آگاهی‌بخشی و نگاه تازه است، هم‌نشینیِ وزشِ نسیمِ ملایم و بازی با پرده؛ دلنوازی، آرامش‌ و هوای تازه را نوید می‌دهند. درون این فضا، زنی کنار اجاق آواز می‌خواند، زن می‌تواند راوی باشد یا زنی که راوی او را می‌بیند و به موقعیتش اشاره دارد. زن داخل آشپزخانه و کنار اجاق است و ازآن‌رو که امروزه واژه‌ی اجاق کاربردِ زبانی کمتری دارد مفهوم دیگری نیز از آن مستفاد می‌شود و آن “اجاق‌کور بودن” است. “کتاب‌هایم/ به روغن و/ لب‌های تو آغشته شود”، واژه‌ی “روغن” تأکید بر فضای آشپزخانه‌ است و پخت‌وپز و روزمرگی زنانه را تداعی می‌کند. “لب‌های تو”، راوی یا زنِ کنارِ اجاق را به مطالعه “و کتاب‌هایم” سوق می‌دهد؛ در تعبیر دیگر، بوسه‌هایی است که بر برگ‌های کتاب زده می‌شوند، لب‌ها با واژه سرخ در عنوانِ متن نیز در ارتباط قرار می‌گیرد و بدین ترتیب سرخی بازتابش را در سرخی لب‌ها نمایش می‌دهد.

 

می‌خواهم شعر بلندی بگویم / پیش از آن‌که به سن مدرسه برسی / کتاب‌هایت را جلد بگیرم / و روی نخستین صفحه‌اش بنویسم / آ…

بند دوم با تکرارِ سطرِ نخستِ بندِ اول شروع می‌شود، نوعی تأکید که حتماً چنین خواهم کرد. “پیش از آن‌که به سن مدرسه برسی”؛ راوی شعرش را در کودکی (=فرزند) می‌یابد که آرزوی داشتنش را دارد تا کتاب‌هایش را جلد بگیرد. زنِ کنارِ اجاق یا راوی می‌خواهد قبل از آن‌که مدرسه اولین واژه‌ را به کودک(= فرزند)  بیاموزد او را آماده‌ی مطالعه ‌کند، با توجه به این‌که “جلد گرفتن”، محافظت  کردن را نیز در خود دارد. “نخستین صفحه” نمودِ شروعی جدید در زندگی کودک است و راوی تصمیم دارد در شروعِ این بخشِ از زندگی کودک، اولین واژه را بنویسد: “آ…”. “آ” اولین حرفی است که راوی در دهان کودک می‌گذارد. “آ”، ” آغاز” است، آغاز حروف الفبای فارسی؛ آغاز پیرامتنِ “آرتین”، و از طرفی با واژه‌های “آوازِ” زن و “آغشته” در ارتباط است، “آ” می‌تواند شروع هر واژه‌ای در خارج از متن نیز باشد، نظیر:”آه”، “آب”، “آزادی”، “آرزو”، “آرمان‌خواهی” و الی‌آخر. به‌گونه‌ای راویِ زن که آرزوی فرزند را داراست، می‌خواهد اولین تأثیر، خاطره و آگاهی‌بخشی را بر او داشته باشد و نخستین نوشته را بر لوحِ ذهن و دلِ کودک نقش کند.

 

پرچم‌ها / گل‌های ریز صورتی دارند / پرنده‌ها صدای باغ را آواز می‌خوانند / برگ‌ها کنار می‌روند / و شعر بلند من / از مدرسه برمی‌گردد

در آغاز بندِ سوم، واژه‌ی “پرچم‌ها” یادآور عنوان متن “سبز  سرخ  سپید” و بیشتر تصوری از پرچم ایران است البته با رنگ‌هایی که جابه‌جاشده‌اند هم‌چنین پرچم تداعی‌گر پرده و تکان خوردنش با نسیم می‌شود. “گل‌های ریز صورتی” هم به کودک با جنسیت دختر دارد و واژه‌ی “ریز” نگاه جزءنگر او را تداعی می‌کند و هم بر لباسِ زنِ کنارِ اجاق اشاره دارند. “پرنده‌ها” نشانه‌ی پرواز، رهایی و آزادی و “صدای باغ” به‌ویژه واژه‌ی “باغ” نمادی از سرزمین و موطن است. “پرنده‌ها صدای باغ را آواز می‌خوانند”؛ آواز در بند نخست با عبارتِ “زنی کنار اجاق آواز بخواند” آمده بود، نوعی این‌همانی پرنده و زن در یک وجه مشترک که آواز است. با در نظر گرفتن مجموعه واژگانِ پرچم، گل‌های صورتی، باغ و آواز؛ زن می‌تواند مام وطن باشد که اکنون به هیأت پرنده‌ها آواز می‌خواند. “برگ‌ها کنار می‌روند”؛ برگ‌ها به‌صورت برگ‌های درختان با رنگ سبز عنوان هم‌سو است اما در پس این واژه؛ برگ‌های کتاب، برگ‌های روزنامه، گذر زمان، ورق خوردنِ روزگار نیز نمایانگر است و بدین قرار کنار رفتن برگ‌ها، مفهومی می‌یابد از این‌که همه‌ی رؤیاها کنار می‌روند. با مرتبط کردن این بند با گل‌های ریز، باغ ، دریچه، پرده، نسیم و آواز می‌توان به این معنا رسید که راوی از پنجره نگاه‌می‌کند، چشم‌انتظار است تا ورق–برگ- برگردد. در ادامه راوی-شاعر اظهار می‌کند: “شعر بلند من/ از مدرسه برمی‌گردد”، بنابراین شعر بلند که از آغاز نوید سرودنش را می‌داد همانا فرزند اوست. در این بند فرزند به مدرسه رفته و در حال بازگشت است. آواز پرنده‌ها و صدای باغ  نیز به‌نوعی‌ با شادی کودکانه و  مدرسه نیز هم‌راستا می‌شوند.

 

من / روی روزنامه‌ی امروز سبزی پاک می‌کنم / تو مشق آب می‌نویسی / و انگشت‌هایت را / با تراشه‌های مداد / سرخ می‌کنی

بند چهارم “من/ روی روزنامه‌ی امروز سبزی پاک می‌کنم”، در لایه‌ی نخست، سبزی پاک کردن، بُرشی از زندگیِ روزانه‌ و فعالیت زن‌ِ خانه است، و روزنامه، نمایشگر خبرهای هرروزه، اطلاعات و آگاهی‌رسانی ژورنالیستی و عامیانه است خبرهایی که همیشه در پس خبررسانی‌شان رسالتی ایدئولوژیک دارند، راوی-زن به روزنامه بی‌اعتناست و کاربرد ویژه رسانه را در حد پیچیدن دور سبزی می‌داند. سبزی با سبز بودنِ برگ در بندِ پیشین و برگ با روزنامه در تداعیِ مفهومی قرار می‌گیرند. پاک کردن در وجه معنای صریح، تمیز کردن و در معنای پنهان، از یاد بردن نیز هست و با قرار دادنِ سبزی پاک کردن در کنارِ روزنامه می‌توان نتیجه گرفت زن نه‌فقط متنِ روزنامه‌ها را نمی‌خواند بلکه به خبرها نیز بی‌توجه است، هم‌چنین سعی دارد اخبار به‌ویژه خبرِ روزنامه‌های امروز را از یاد ببرد. “تو مشق آب می‌نویسی”، “تو” همان کودکی است که اکنون می‌تواند بنویسد “آب”؛ یادآورِ “آ” و “ب” آغاز حروف الفبا و شروع نوشتن و ثبت کردن و آغازی برای یافتن حقیقت. هم‌چنین، از نگاهی دیگر؛ خط‌هایی که نقش بر آب می‌شوند و اثری از آن‌ها بر جا نمی‌ماند. با توجه به روزمرگی، سبزی پاک‌کردن و آب به مفهوم دیگری اشاره می‌شود که در اصطلاح “غم نان” و تلاش بیش‌ازحد را به ذهن متبادر می‌کنند، آن‌گونه که راوی در ادامه می‌آورد: “و انگشت‌هایت را / با تراشه‌های مداد/ سرخ می‌کنی”؛ رنگ سرخ و انگشت‌ها در ترکیبی قرار می‌گیرند که نگارشِ همراه با سختی و مشقت و گاه با زخم را به تصویر می‌کشند.  با توجه به‌عنوانِ متن و مفهوم رنگ‌هایِ پرچم می‌توان به نمودار زیر رسید:

من← سبزی پرچم

تو← سرخی پرچم

کودک(= فرزند)← سپید، از آن‌جا که به‌صورت سپید نگاشته شده است، خودِ متنِ شعر به معنای شعر سپید نیز هست.

 

توپ‌ها / گل‌های ریز صورتی دارند …

بندِ نهایی در دو سطر آمده‌است: “توپ‌ها / گل‌های ریز صورتی دارند …”، که تکرار بند سوم است با یک جابه‌جایی واژگانی؛ پرچم به توپ بدل شده است. صفت در هر دو یکسان است: “گل‌های ریز صورتی”؛ رنگ صورتی ترکیبی از سرخ و سفید است. علاوه بر این صورتی، صورت را نیز تداعی می‌کند.

با در نظر گرفتنِ باغ به مفهوم میهن؛ گل‌های ریز می‌تواند مردم و جامعه باشند. ریز بودن آن به تعدد اشاره دارد که در لوایِ پرچمِ سه رنگ ایستاده‌اند. واژه‌ی “توپ”، نخست اشاره به بازی دارد و با کودک در ارتباط مفهومی قرار می‌گیرد اما معنای دوم آن به توپ جنگی بازمی‌گردد و با آگاهی از این‌که دوران کودکی راوی در امتداد جنگ بوده‌است، پرچم و توپ اشاره به میهنی است که چندین سال تجربه جنگ داشته‌است. با قرار دادن سه‌نقطه در انتهای سطر، متن به دریچه‌ و پرده و بازی نسیم در بند نخست بازگشت می‌‌کند و با توجه به واج‌آرایی عنوانِ متن با حرفِ مصوت “س” در “سبز سرخ سپید” راوی، خواننده را دعوت به سکوت می‌کرد که در ادامه، سه‌نقطه‌ی انتهای متن نیز همان‌گونه عمل می‌کنند.

متن بازتابی از اندیشه‌های راوی-شاعر است که درعین‌حال نشانه‌های زندگیِ روزمره‌ی زنانه‌ای را به تصویر می‌کشد که به روزمرگی‌ رسانه‌‌‌های ژورنالیستی بی‌اعتناست و در تلاش است بتواند خودش تصمیم بگیرد و نشخوارکننده‌ی افکار دیگران نباشد. اما این تصمیمِ بزرگِ راوی-شاعر چیست که در متنِ روزنامه‌ها و روزمرگی‌ها نیست؟ همانا شعر سپید و فرزند او هستند.

درنهایت روابط واژگانی متن بر اساس آن‌چه مطرح شد چنین است:

سبز← زن کنار اجاق← آواز← کتاب‌ها← آ← پرچم← من← سبزی

سرخ← اجاق←روغن← لب‌ها← تو← انگشت‌ها و تراشه‌ها و سرخی← توپ

سپید← شعر بلند← پرده← نسیم← کودک← صورتی (ترکیب دو رنگ سرخ و سفید)

………………

منتشر شده در کتاب «متن خوانی» خوانش و تحلیل شعر امروز؛ انتشارات گفتمان اندیشه معاصر؛ اصفهان؛ 1396.صص42-35

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا