تحلیل شعری از ابراهیم اسماعیلی اراضی

نویسنده: رسول معرک نژاد

 

                       به داغِ ندیدنِ نصرت رحمانی

شعر “سه”                  

 

 

قلیان‌ها

        قرار می‌گیرند

استکان‌ها

             از گردش

                          می‌افتند

گوشه‌ای به وسعتِ قهوه‌خانه

                                       تهی است

“تقی انگلیسی!”

                         طوطیِ گنگت

                                          پرید

دیگر

به‌جای قلیان‌ها چشم‌ها

و به‌جای

         استکان‌ها

                        چشم‌ها

 

(مجموعه شعر: « غزل مزل”؛ انتشارات گفتمان اندیشه، اصفهان، 1383)

  •  

متن با پیرامتنِ: “به داغِ ندیدن‌ِ نصرت رحمانی” آغاز می‌شود ازاین‌رو متن، مرثیه‌ای در رسای شاعر معاصر «نصرت رحمانی”(۱۳۷۹-۱۳۰۸)‌ است.

 

قلیان‌ها / قرار می‌گیرند / استکان‌ها / از گردش / می‌افتند

قلیان‌ها و استکان‌ها توصیفگر فضای قهوه‌خانه‌اند، این اشیا علاوه بر توصیف فضا، مابه‌ازای اشخاصی هستند که درون قهوه‌خانه نشسته‌اند و در انتهای متن به آن‌ها اشاره خواهد شد. “قرارمی‌گیرد”، تداعی‌کننده‌ی گذاشته ‌شدن، ساکت شدن و آرامش پیدا کردن است. واژه قلیان با غلیان هم‌آوا می‌شود، در ظاهر غلیانی که درون تنگ‌های شیشه‌ای قلیان است و در معنای ضمنی، غلیان نگاه‌هایی است که از تکاپو بازایستاده‌ و از گردش افتاده‌اند. چه حادثه‌ای رُخ داده‌است که مردمِ درونِ قهوه‌خانه چنین‌ احوالی دارند؟

 

گوشه‌ای به وسعتِ قهوه‌خانه / تهی است / “تقی انگلیسی!” / طوطیِ گنگت / پرید

گوشه‌ای از قهوه‌خانه خالیست از طوطی گنگی که اکنون پریده است و دیگر نیست. مکان قهوه‌خانه‌ی “تقی انگلیسی” است. در پی‌نوشت متن آمده است: “نام قهوه‌خانه‌ای‌ است در رشت که پاتوق آخرین سال‌های نصرت بود”،معرفِ پیرامتن که متن، سوگ‌سروده‌ای برای نصرت رحمانی است. بدین ترتیب طوطیِ سخن‌گو اشاره به نصرت رحمانی است که اکنون- یا حتی سال‌های پیش از پریدن- گنگ شده‌است. فضای قهوه‌خانه و نصرت رحمانی به پیش‌زمینه‌ی خاطرات راوی-شاعر نیز اشاره‌دارند. ازآن‌رو که او نتوانسته‌است نصرت رحمانی را ملاقات کند. آن‌گونه که ابراهیم اسماعیلی به سال 1378 در جمع شاعران کنگره رشت بوده، تعدادی از شاعران به دیدن نصرت رحمانی می‌روند و اسماعیلی از جمع آنان بازمی‌ماند و نمی‌تواند موفق به دیدن نصرت رحمانی شود. این حسرتی است که برای شاعر مانده‌است.

درباره‌ی این ملاقات،  فرزند نصرت رحمانی چنین می‌آورد:”زمستان سال 1378 این‌جا در رشت کنگره‌ای برگزارشده‌بود برای غزل. در می‌زنند، مادرم می‌رود در را باز می‌کند. یکهو جا می‌خورد. می‌بیند یک آقایی دم در است همراه با بیست، سی جوان، می‌ترسد. می‌پرسد: نصرت طوریش شده؟ همان‌طور که دیدید بغل درِ ورودی منزلمان دو تا سکو هست. پدرم آن‌جا نشسته بوده. می‌گویند: نترسید. این‌جا هستند. پدرم توی یک قهوه‌خانه‌ای در “پیرسرا” می‌نشست که به نام “قهوه‌خانه‌ی تقی انگلیسی” معروف است. این‌ها رفته‌ آن‌جا و پدرم را با خودشان آورده بودند. آقای حسین منزوی و جوان‌هایی که در کنگره شرکت کرده‌‌بودند. منزوی چند شعر از پدرم خواند و پدرم هم شعر خواند.”(1)  بنابراین راوی نصرت رحمانی را مانند طوطی قلمداد می‌کند که اکنون پرنده‌ی گویا و سخن‌گو نیست.

در اشعار نصرت رحمانی، نیز واژه‌ی پرنده با مفاهیم نمادینِ نزدیک به متنی کنونی، جلوه‌ی ویژه‌ای دارد. برای نمونه در شعرِ “پرواز”(2) می‌خوانیم:

وقتی پرنده‌ای را

معتاد می‌کنند

تا فالی از قفس بدر آرد

و اهدا نماید آن فال را به جویندگان خوشبختی

تا شاهدانه‌ای به هدیه بگیرد

پرواز … ،

قصه‌ی بس ابلهانه‌ای است

                          از معبر قفس!

 

 

و یا در بخشی از شعر”هشدار” (3) چنین آمده است:

با آوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان

لبان شاعر را مبند …

 

بدین ترتیب قهوه‌خانه و طوطی سخنگو و نصرت رحمانی در تعامل قرارمی‌گیرند. “اسماعیل رها” دراین‌باره می‌آورد: “یک روز  نصرت رفته‌ بود قهوه‌خانه، بلند شده بود گفته بود: من نصرت رحمانی هستم، می‌خواهم برای شما شعر بخوانم. هرکسی نمی‌تواند این‌ کار را انجام دهد. افرادی که بعدها به این نوع رفتار دست زدند، ادای نصرت را درمی‌آورند و اصیل نیست. اما این کار نصرت خاص خودش بود.”(4)

افعالِ تهی شدن و پریدن، با قرار گرفتن و از گردش افتادن در تقابل هستند و این تقابلِ افعال، حادثه‌ای را شرح می‌دهند که نشان‌دهنده‌ی بهت و حسرت مردم درون قهوه‌خانه است.

 

دیگر / به‌جای قلیان‌ها چشم‌ها / و به‌جای / استکان‌ها / چشم‌ها

در انتها قلیان‌ها و استکان‌ها همان چشم‌هایی هستند ‌که با آمدن نصرت رحمانی او را همراهی می‌کردند و درون قهوه‌خانه غلغله به پا می‌شد. اما پس از پریدن طوطی- درگذشت نصرت رحمانی- مردمِ درون قهوه‌خانه از هیجان افتاده‌اند. اندوه و غلیان درونی آن‌ها اشک را نیز تداعی می‌کند که با قلیان‌ها درآمیخته است. درنهایت مضمون متن بیانِ حسرت و بازگو کننده‌ی اندوهی‌ است که فضای قهوه‌خانه و مردم شهر  رشت را در برگرفته ‌است.

 

  • منابع:

1 – اورند، مهدی(گفتگو)؛ نصرت رحمانی؛ از مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران،: محمدهاشم اکبریانی(دبیر مجموعه)؛ نشر ثالث؛ تهران، 1388. گفتگو با آرش رحمانی( فرزند نصرت رحمانی)؛ ص 94 و 95.

2 – رحمانی، نصرت؛ پیاله دور دگر زد؛ انتشارات بزرگمهر؛ تهران، 1369، ص 49.

3 – رحمانی، نصرت؛گزینه اشعار نصرت رحمانی؛ انتشارات مروارید؛ تهران، 1374. ص. 282

4 – اورند، مهدی(گفتگو)؛ نصرت رحمانی؛ از مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران،: محمدهاشم اکبریانی(دبیر مجموعه)؛ نشر ثالث؛ تهران، 1388. گفتگو با اسماعیل رها؛ ص 295

————————————————-

  • منتشر شده در کتاب: متن خوانی، خوانش و تحلیل شعر امروز؛ انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، اصفهان، 1396.صص 13 – 9

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا