مرور خاطرات با سارا ایروانی

استاد طراحی

عکاس: مریم زندی. کتاب چهره ها2, (سیمایی از نقاشان معاصر ایران), 1373

از استاد و هنرمند دیگری که می خواهم بنویسم سارا ایروانی است. سال ۱۳۶۹ برای طراحی سارا ایروانی را داشتیم. برخی دانشجویان از او مُسن‌تر بودند، همین امر پذیرش گفت‌وگو را راحت‌تر می‌کرد. سن و سال مطرح نبود بلکه آن‌چه برای همه‌ی ما مهم بود تدریس، بزرگواری و منش استادانه او بود: در طراحی و تصویرگری. سارا ایروانی یک سال بعد؛ سال ۱۳۷۰ از نمایشگاه بین‌المللی تصویرگران کتاب کودک  آسیا جایزه‌ی برتر را دریافت کرد.

کلاس طراحی همیشه پرتحرک و دایم همه مشغول به‌کار بودند، ایروانی بدون آن‌که از تعداد طراحی بگوید من و چندتن از دوستان هفته‌ای حداقل ششصد طراحی در اندازه A3  و A2 داشتیم. آنقدر زیاد که ایروانی گفت: چندتا بهترین‌ طرای‌های‌تان را نشان دهید‌. ما همان ششصد طراحی را می‌کشیدیم ولی برای کلاس ده‌تا انتخاب می‌کردیم. در حقیقت من و چند تن از دوستانم هر روز منزل یکی، روزی صد طراحی انجام می‌دادیم. البته بیشتر منزل ما. گاه با احمد منزوی‌ و موتور گازی‌اش، وسایل طراحی و آبمرکب را برمی‌داشتیم و کنار زاینده‌رود، روی کاغذ A2 آبمرکب کار می‌کردیم. از چهار عصر تا ده شب، در تاریکی و نیش پشه‌ها. برای دانشجویان نسل امروز بیشتر شبیه قصه‌است تا واقعیت. آن زمان کاغذ را بندی می‌خریدیم؛ سه چهار بند کاغذ از کوچه تلفن‌خانه؛ و همان‌جا به اندازه A2 و A3 برش می‌زدیم و کیلویی میان خودمان تقسیم می‌کردیم.

آن زمان من آموزش هنر کودکان در برخی مراکز تدریس می کردم و چون سارا ایروانی تبحر و تجربه در زمینه هنر کودکان داشت سعی می‌کردم از تجربه‌های ایروانی استفاده کنم، او هم بی‌کم‌کاست و بی‌منت تمام تجربه‌هایش را در اختیارم می‌گذاشت. صمیمیت خاصی نسبت به ایروانی داشتم به صورتی که پس از آن نیز گاه در تهران حتی بدون همآهنگی به دیدارشان می‌رفتم. گاه نیز نامه‌نگاری؛ پرسش‌هایی که داشتم را با نامه مطرح می‌کردم. می‌دانستم آن‌قدر آگاهی دارند که باید بیاموزم پس برای‌شان می‌نوشتم و چه صبر و حوصله‌ای به‌خرج می‌دادند.

ایروانی و دیگر استادان آن زمان، با آگاهی روان‌شناسانه ای که داشتند درمی‌یافتند که هر دانشجو چگونه خصلت و گرایشی دارد و در همان راستا راهنمایی‌اش می‌کردند. به نوعی ادامه ارتباط استاد و شاگردی بود، چیزی که مدنظر استادانی هم‌چون محمدابراهیم جعفری، حسن عقیلی و دیگران بود. راه‌هایی نیز پیدا می‌کردند تا بتوانند بیشتر به گرایشات ذهنی دانشجویان پی‌ببرند؛ مثلاً یادم هست، فرشید ملکی در کلاس مبانی‌ هنرهای‌تجسمی برای شناخت روحیه‌ی دانشجویان از فرم‌های مربع و مثلث و دایره و ترکیب و تداخل آنها بهره می‌برد، البته می‌گفتند که این‌ها قطعیت ندارد ولی به هر حال نگاه و نگرش دانشجو برای‌شان مهم بود.

یادم می‌آید، با حبیب‌الله آیت‌اللهی درس تاریخ داشتیم، چون آیت‌اللهی در دانشگاه‌های زیادی تدریس می‌کرد و در هفته ایرانگردی داشت، جلسه‌ی نخستِ تدریس‌شان خیلی خوب بود، جلسه دوم به بعد می‌شد تکرار جلسه نخست؛ برای گریز از این تسلسل؛ برآن شدم هر دفعه پرسشی مطرح کنم تا مجبور باشند بیشتر ساعت کلاس به پاسخ دادن بگذرد، این کارم را تنها چند تا از دوستانم متوجه می‌شدند؛ تا پایان ترم این‌گونه گذشت.

چند جور پرسنده داریم، کسانی که پاسخ را می‌دانند و می‌پرسند که حال این افراد کمی خراب است چون بیشتر می‌خواهند به دیگران ثابت کنند که گوینده اشتباه می‌گوید و به اصطلاح مُچ‌گیری کنند، این گروه همان‌هایی هستند که به‌جای گوش دادن، در ذهن‌شان فقط به دنبال ایرادگیری هستند و در دانشگاه بیشتر این نوع دانشجویان را دانشجوی یک کتابی می خوانم شان که یک کتاب خوانده اند و در ذهن شان توهم دارند که عالم دهر شده اند. گروه دیگر که به جد پرسش دارند، به دنبال پاسخ برای پرسش‌های‌شان هستند به تمامی سروپا گوش هستند و نخست گوش می دهند و سپس پرسش می کنند؛ و من سعی کرده ام دومی باشم و هنوز هم هستم.

وقتی در کتاب مجموعه عکس‌های هنرمندان‌ اثر مریم زندی عکس ایروانی را دیدیم، هنگامی‌که برترین تصویرگر کتاب کودک شدند، وقتی آثارشان را در موزه‌هنرهای معاصر تهران شاهد بودیم، همگی ما دانشجویان لذت می‌بردیم.

 

 

 

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا