ویدئوآرت بهمثابه شدن: واکاوی چندلایهی یک ویدئوآرت حافظهمند
نویسنده: دکتر مسعود میرقادری
ویدئوآرت «از شهری در حافظه: جستارها و برشها»
ویدئوآرت معرکنژاد با عنوان «از شهری در حافظه: جستارها و برشها» و مدت زمان ۴۸ دقیقه، در قالب شش عنوان درونی—«سکوت خاطرهها»، «سایههای سوگوار»، «در امتداد زندگی»، «زندگی بهآرامی آواز میخواند»، «صدای سکوت تاریخ» و «تغییر بیپایان»—ساختار خود را سامان داده است. در این اثر، روایتزدایی، گسستهای زمانی و مکانی، پراکندگی صدا و تصویر، و حذف خط علی-معلولی در تدوین، همگی سازوکاری فراهم میآورند تا بیننده در دل یک حافظهی شهری سیال غوطهور شود. آنچه بیننده با آن روبهروست، برشی گسسته از فضای شهریست: کتابفروشیها، خیابانها، مراکز مذهبی، پلها، گورستانها، سوپرمارکتها، لحظاتی از آوازخوانی. همچنین، حضور مقطعی هنرمند در آینه و انعکاس و یا سایه، با تأکید بر راوی، در ویدئو دیده میشود. حرکتها گاه تند و فشردهاند و گاه کند و ایستاده. تدوین، منطق خطی را انکار میکند و بهجای آن، پیوستگیای تجربهای – برآمده از حافظه و زیستن در فضا – را شکل میدهد.
این اثر را میتوان در چهار محور اصلی تفسیر کرد:
الف) حافظه بهمثابه فضا
همانگونه که حافظه خطی نیست، فضاها نیز در این ویدئو بدون ترتیب مکانی/زمانی خاصی ظاهر میشوند. این جابهجاییهای پرشگونه، تداعیگر شهر درونی است؛ شهری که نه در نقشه، بلکه در خاطره و تن تجربه میشود.
ب) بدن بدون اندام؛ و خط پرواز
بهتعبیر دلوز و گتاری به ویدئوآرت نگاهی بیندازیم؛ فضاهای شهری در اثر معرک نژاد همچون «بدن بدون اندام» (Body without Organs / BwO)عمل میکنند: اجزایی رهاشده از کارکرد مشخص. مسجد فقط مکان عبادت نیست، قبرستان صرفاً محل مرگ نیست. همهچیز در حال شدن(Becoming) است. فضای شهری، ترکیببندیِ آزاد از اصوات، سکوتها، سایهها و نوسانات بیقرار است.
در مقابل تثبیت و بازنمایی، از مفهوم خط پرواز (Line of flight) یاد میکنند: بریدن و گسست از فرمها و حرکتهای عقلانیِ بازنمایی. ویدئوآرت معرکنژاد، با برشهای ناگهانی، پرش میان فضاهای ناهمگون، و حذف هرگونه روایت خطی، خطهای پروازی از دل شهرِ تثبیتشده بیرون میکشد.
تماشاگر، مدام از نقطهای به نقطهای دیگر رانده میشود، بیآنکه در نقشهای نهایی جایبگیرد. این همان حرکتی است که شدن (Becoming) را جایگزین بودن (Being) میکند؛ تجربهای در حال رخ دادن، نه در تعریفی بسته.
پ) تصویر-زمان
ویدئو، نه فقط تصویرِ حرکت، بلکه تجربهی «تصویر-زمان» (Time-image) را به مخاطب منتقل میکند. زمان در ویدئو بیواسطه تجربه میشود؛ چنانکه مخاطب، گذر ۴۸ دقیقه را کمتر احساس میکند. در این ساختار، زمان دیگر خطی نیست، بلکه پدیداریست از کشش و تراکم حافظه، توجه و حس.
ت) هنر بهمثابه مقاومت
حتی بدون موضعگیری سیاسی مستقیم، اثر معرک نژاد با گسستن از فرمهای تثبیتشدهی روایت و ادراک، در برابر سلطهی نظمهای بصری و شنیداری رسمی، مقاومت میکند. این مقاومت، مقاومتی زیباییشناختی است که به مخاطب امکان میدهد جهان را متفاوت ببیند.
در نهایت ویدئوآرت معرک نژاد از چند منظر قابل ارزیابی مثبت است:
– نوآوری در ساختار: استفاده از تدوین غیرخطی، حضور گسستهی صدا و تصویر، پرشهای زمانی و فضایی، و ساختار بخشبندیشده اما درهمتنیده، نشان از تسلط هنرمند بر فرم و زبان تجربی تصویر دارد.
– درگیر کردن بدن بیننده: اثر نه از طریق معنا، بلکه از طریق شدتهای حسی و لحظات بیواسطه، با بدن بیننده ارتباط میگیرد. این امر، نشانهی موفقیت اثر در شکستن افق انتظارات مخاطب است.
– وفاداری به فضای مفهومی: اثر از نظر مفهومی همسو با ایدههایی مانند «بدن بدون اندام»، «تصویر-زمان» و «شدن» عمل میکند و بهجای تکرار فرمهای آشنا، چشماندازی متفاوت به زیست شهری، حافظه و حضور خلق میکند.
– تأثیرپذیری خلاق: الهام از فیلمهایی چون مردی با دوربین یا فرم جستارگونهی سینما (essay film) نیز در خدمت بیان مستقل اثر درآمده و آن را به تقلید تقلیل نداده است.
از شهری در حافظه، اثریست که هم از منظر ساختار و زبان بصری، و هم از منظر فلسفی، لایهمند و دقیق عمل میکند. این ویدئوآرت نه گزارشی از شهر است، نه خاطرهای صرف؛ بلکه گشودن امکانیست برای دیدن، شنیدن، بودن – به شیوهای دیگر.
………………
ضمیمه نظری: مفاهیم کلیدی اندیشه دلوز در تحلیل ویدئوآرت
۱. تفاوت و شدن (Difference and Becoming)
ژیل دلوز، فیلسوف تفاوت است، نه هویت. او بهجای دیدن جهان در قالب اشیای پایدار و معناهای تثبیتشده، به فرآیندهای مداوم «شدن» (Becoming) میاندیشد؛ حرکتهایی که هویتها را در جریانهای پیوستهی تغییر و تفاوت ذوب میکنند. در بافت ویدئوآرت مورد بحث، شهر بهمثابهی فرآیندی در حال شدن ظاهر میشود: نه یک شهر خاص و ثابت، بلکه مجموعهای از شدتها، صداها، سایهها و حافظههایی که مدام از شکل پیشین خود میگریزند.
۲. بدن بدون اندام (Body without Organs / BwO)
این مفهوم که دلوز آن را با همکاری فلیکس گتاری بسط داد، استعارهایست از ساختارهایی که از کارکردها و مرزهای نهادی رها شدهاند. بدن بدون اندام، ضدساختار است: نظامی از جریانهای بیمرکز، بیسلسلهمراتب، و آماده برای اتصالهای نو. در اثر معرکنژاد، فضاهای شهری همچون «بدن بدون اندام» عمل میکنند؛ مکانهایی بیتعریف، بیمنطق عملکردی، در حال تبدیلشدن به تجربههای حسی-حافظهای.
۳. تصویر-زمان (Time-image)
دلوز در کتاب سینما ۲: تصویر-زمان (Cinema 2: The Time-Image) از تحول سینمای مدرن بهسوی تجربهی ناب زمان سخن میگوید؛ جایی که علیت، روایت و حرکت فیزیکی جای خود را به تعلیق، کشش، ایستایی و شکاف زمانی میدهند. در ویدئوی حاضر، زمان دیگر ابزاری برای حرکت روایی نیست؛ بلکه خودِ زمان بهمثابه پدیدار درک میشود. احساس غیرخطی بودن گذر زمان، تجربهی ایستایی و حتی تعلیق، از نشانههای بارز تصویر-زمان در این اثر است.
۴. خط پرواز (Line of Flight)
یکی از مفاهیم کلیدی در نظام مفهومی دلوز و گتاری، «خط پرواز» است؛ مفهومی که به نیروهایی اشاره دارد که از درون یک نظم تثبیتشده جدا میشوند تا امکان تحول و دگرگونی را فراهم کنند. خط پرواز بریدن از بازنمایی عقلانی و ایجاد مسیرهای نو برای اندیشیدن و حس کردن است. در ساختار تدوین ویدئوی معرکنژاد، برشهای ناگهانی مکان و فقدان روایت منسجم، همه شکلهایی از خطوط پروازند؛ گریز از نظمی عقلانی بهسوی تجربهای شاعرانه و انضمامی.
۵. مقاومت زیباشناختی (Aesthetic Resistance)
دلوز باور دارد که هنر، حتی بدون محتوای سیاسی صریح، میتواند نوعی مقاومت باشد: مقاومتی در برابر اشکال تثبیتشدهی دیدن، شنیدن و ادراک. این مقاومت، نه در سطح پیام، بلکه در خودِ فرم و ساختار شکل میگیرد. استفادهی معرکنژاد از تصاویر غیرخطی، تدوین گسسته و حذف روایت مرکزی، نمونهای از این مقاومت زیباشناختی است که علیه نظمهای بازنمایی و ادراک مسلط عمل میکند.
۶. چندگانگی (Multiplicity)
در برابر مفاهیم سنتی وحدت و انسجام، دلوز مفهوم چندگانگی را مطرح میکند؛ پیکرهای متکثر و ناهمگن از تجربهها، بدون مرکز و بدون ساختار نهایی. ویدئوآرت معرک نژاد؛ در ساختار چندبخشیاش، در لایههای صوتی، در تفاوت ریتمها و پرشهای مکانی-زمانی، بازتابی از همین چندگانگی دلوزی است.
۷. ضد-بازنمایی (Anti-representation)
دلوز بهجای آنکه هنر را ابزاری برای «بازنمایی واقعیت» بداند، آن را نیرویی برای «تولید واقعیت» میبیند. اثر هنری خوب، نه بازنمای یک امر خارجی، بلکه تولیدکنندهی معنا، تجربه و ادراک تازه است. ویدئوی «از شهری در حافظه» نیز نه بهدنبال بازنمایی یک شهر مشخص، بلکه در پی خلق یک تجربهی تازهی زیستن در حافظهی شهری است.
۸. ماشینهای میل (Desiring-machines)
دلوز و گتاری ذهن و بدن را شبکهای از «ماشینهای میل» میدانند که مدام در حال اتصال، تولید و تغییرند. این ماشینها بیوقفه بین فضا، حافظه، صدا و تصویر، مدارهایی از معنا و حس میسازند. در ویدئوآرت مورد تحلیل، این ماشینها در تعامل صداهای واقعی (فلوت، صدای آواز خوانی زیر پل خواجو)، تصویرهای شهری، سکوتها و حضور انعکاسی هنرمند در جریاناند.
۹. جستار تصویری بهمثابه دستگاه تولید معنا
در امتداد سنت جستار-فیلم (Essay Film)، ویدئوی معرکنژاد را میتوان همچون دستگاهی اندیشمند تصور کرد که از خلال تصویر، صدا و سکوت، نوعی پرسشگری بیوقفه را برمیانگیزد. به تعبیر دلوزی، این اثر بیش از آنکه بهدنبال معنا باشد، در پی تولید «شدن» است: جریانی آزاد از حواس، حافظه، پرسه، صدا و تفاوت.
منتشر شده در روزنامه اصفهان امروز با عنوان:
نمایش ویدئو آرت رسول معرک نژاد در گالری دیدار
سوار بر دوچرخه در خیابان های اصفهان
۱۴۰۴/۰۲/۲۷