رسول معرک نژاد
کیوان قدرخواه(1383-1322)
مرگ
ما دیر رسیده بودیم/ گرسنه و تشنه/ سفره خالی شده بود/ و صاحبخانه به خواب رفته بود/ پاورچین به آشپزخانه رفتیم/ گربهیی سیاه برای آخرین بار/ تهماندهی بشقابها را میلیسید / هیچکس نمیداند ما چگونه وارد شدیم/ و چگونه بیرون رفتیم/ حتا آن گربهی سیاه.
(مجموعه شعر: “از تواریخ ایام”؛ نشر فردا؛ اصفهان، 1377)
متن روایتی را بازگو میکند که راوی خودش یکی از کنشگران آن است. متن، سه پیرامتن در خود دارد: نخست، نام کتاب: “از تواریخ ایام”؛ دوم، بخش درونی کتاب که “شطحیات” است؛ و سوم، عنوانِ متن: “مرگ”. بنابراین با در نظر گرفتن پیرامتنها، متن به روایت یا روایتهای تاریخی-اسطوره ای اشاره دارد. عنوانِ متن “مرگ” است با معنا و مفهومِ مردن، نیست شدن، از گیتی و این دنیا رفتن. نام این بخش که سی شعر را در خود دارد، “شطحیات” است. متنهای این بخش به صورت پیوسته نگارش شده و با خط مورب هر سطر از سطر دیگر جداشدهاست. “شطح” و “شطحیات” در محدودهی ادبیات صوفیان قرار دارد و به سخنانی اشاره دارد که صوفیان در حال وجد، خارج از حدود شرع سخنانی به زبان میآورند که به کفر نزدیک میشود. پیرامتن سوم، نام کتاب: “از تواریخ ایام” است.”تواریخ ایام” نام دو کتاب تاریخی عهد عتیق و منسوب به “عزرا” میباشد؛ کتاب اول به نسبنامهها و تاریخ مقدس از آغاز تا زمان پادشاهی داوود اشاره دارد و کتاب دوم، تاریخ ملوک یهود است. بنابراین بر اساس پیرامتنهای موجود، متن فقط روایت سادهی جمعی نیست که به خانهای واردشدهاند، صاحبخانه خواب بوده و گربهای در حالِ لیس زدن به ظرفهاست و راوی و همراهانش با مشاهدهی این منظره تصمیم گرفتهباشند بازگردند؛ بلکه هرکدام از عبارتهای متن را میتوان با بخشی از روایتهای کهن تطبیق داد.
ما دیر رسیده بودیم
راوی از ضمیر جمع استفاده میکند و از فعل گذشته در زمانی قبل از زمان دیگر(ماضی بعید) برای روایت بهره میبرد. راوی که یکی از کنشگران روایت است نسبت به زمان و موعد مقرر تأخیر داشته و دیر رسیده است. در متن راوی اشارهای به آنکه چرا به عمد یا به سهو دیر رسیدهاند نمیکند اما بر اساس پیرامتنها تا حدودی میتوان به چرایی آن پی برد. بر اساس پیرامتنهای مذکور بهجای ضمیر جمعِ “ما” کلیت “انسان” قرار میگیرد و بدین ترتیب متن با سِفرِ پیدایش و زمان خلقت آدم در تعامل قرار میگیرد. در ادیان الهی، خداوند خلقتِ آسمان و زمین را در پنج روز(نوبت) به انجام رساند و تصمیم گرفت در زمین جانشینی قرار دهد بنابراین روز ششم، انسان را آفرید. در کتاب مقدس سِفرِ پیدایش 1:26.27 و باب دوم 2:7 به خلقت انسان(آدم) اشارهشدهاست. در سوره بقره آیهی 30 آمدهاست: “هنگامیکه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد، فرشتگان گفتند آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟” در ادامه و آیهی 29 خداوند اشاره به “مرگ” میکند که پیرامتن عنوانِ متن نیز هست: “ثُم یُمیتُکُم” بدین معنا که خداوند شما را میمیراند. در تفسیر آن آمدهاست آفرینندهی حیات و هستی همان آفرینندهی مرگ نیز هست. درون متن، راوی این آخرین خلقتِ خداوندی را “ما” میخواند که دیر رسیدهاست. به عبارتی “دیر رسیدن” معادل با خلقت انسان در آخرین بخشِ خلقتِ هستی است.
گرسنه و تشنه
احساسی که بر اساسِ متن در دو مکان میتوان بازشناخت؛ نخست: درون بهشت و میوهی ممنوعه یا همان میوهی دانش. آنگونه که؛ تشنه و گرسنه در مقابلِ سفرهی انعامی که موجوداتِ پیش از انسان آن را مصرف و خالی کرده بودند، چیزی نصیبش نشد و به دلیل تخطی مجبور به هبوط شد اما چیزی به دست آورد که دیگر موجودات قادر به درک آن نبودند و آن دانش و دانستن بود به عبارتی انسان، گرسنه و تشنهی دانستن بوده و هست. دوم: به دورهی هبوط و نزول بر زمین ارجاع دارد زمانی که روی زمین “ما”(آدم و حوا) گرسنه و تشنه و درمانده بودند. از فرط گرسنگی در حال مرگ بود که میکائیل (به روایتی جبرئیل) مقداری گندم به نزد آدم آورد و گفت این روزی تو و خانوادهات است پس زمین را شخم بزن و گندم را در زمین بکار، سپس پخت نان را به آدم آموخت.
سفره خالی شده بود / و صاحبخانه به خواب رفته بود
خانه نمودی از هستی و صاحبخانه خالق آن است اما چرا به خواب رفته است؟ آیا بهگونهای انسان با اَعمالِ خود صاحبخانه را ناامید کرده و بدین ترتیب صاحبخانه توجهاش را از “ما” دریغ کردهاست؟ یا صاحبخانه آنقدر به “ما” آزادی داده و اطمینان کرده که نیازی به تسلط بر “ما” ندیده و “ما” را مختار در امور و اعمال خود دانستهاست؟ آنگونه که “ما” میتواند تمرد و سرپیچی کند و دیر برسد؟
پاورچین به آشپزخانه رفتیم
پاورچین، راه رفتن بهگونهای است که صدای پا شنیده نشود، همچنین بهدوراز نگاه دیگران وارد شدن نیز هست. “ما” وارد آشپزخانه میشود، آشپزخانه مکانی است که خوراکیها در آن قرار دارد و محل طبخ غذاست. بنابراین یادآور امکانات هستی هست. “ما” پاورچین به بخشی از هستی واردشده است تا رفع گرسنگی و تشنگی کند. باید توجه داشت که در این سطر خلاف بندِ پیشین که فعل ماضیبعید بود اکنون به زمان گذشته ساده بازگشت دارد.
گربهیی سیاه برای آخرین بار/ تهماندهی بشقابها را میلیسید
“گربهی سیاه” در فرهنگهای مختلف مفهوم متفاوتی از شگون داشتن تا شوم بودن را داراست در متن میتوان گربه را معادل نیروی منفی که همانا نیروی اهریمنی(شیطانی) دانست که در برابر آفرینش انسان طغیان کرد. “برای آخرین بار” در خود تکرار را مستتر دارد و بر این اساس، گربهی سیاه بخشی از تهماندهی هستی را از آن خود دانسته و بارها و بارها در آشپزخانه بشقابها را لیسیده است و این دفعه برای آخرین بار این عمل را انجام میدهد. با توجه به ادیان الهی و کتاب مقدس(سفر پیدایش 1:22) و روایتهای قرآنی(سورهی نحل آیهی 6و 8) خلقت چهارپایان بهویژه شتر و حیواناتِ باربر یک نوبت (روز) پیش از آفرینش انسان بوده است همچنین با توجه به آیهی 30 و 34 سورهی بقره: “و هنگامیکه فرشتگان را گفتیم به آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید، از کافران شد”؛ میتوان گربه سیاه را معادل نیروی شر دانست.
اما چرا گربه برای آخرین بار بشقابها را میلیسید؟ زیرا که او هم به همراه انسان(آدم و حوا) از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد. آیا او هم گرسنه و تشنهی دانش بوده، او هم اختیار داشته است؟ به نظر میرسد او نیز مانند انسان اختیار داشته که توانسته در برابر فرمان الهی تمرد کند و به انسان سجده نکند. در برخی تفاسیر آمدهاست قبل از خلقتِ انسان، موجودات دیگری شبیه انسان خلقشده بودند و آنچنان خونریزی کردند که تمامی نابود شدند مگر یکی که همان ابلیس بودهاست از طرفی نامِ نخستِ ابلیس، عزازیل(= عزیز) بودهاست و به همین دلیل بود که فرشتگان از خداوند پرسش کردند: “دوباره انسانی میآفرینی که خونریزی کند؟”؛ زیرا او اختیار داشت، تفکر کرد، تکبر ورزید و تمرد کرد. در قرآن ابلیس از طایفهی جنیان خواندهشدهاست(سورهی کهف آیهی 50) و جنیان مانند انسانها دارای پیامبرند و روز رستاخیز همانند انسانها مورد قضاوت قرار میگیرند. به هر رو شیطان (گربه) چون خلقتش پیش از انسان بوده خود را برتر از او میپنداشت، برای همین قبل از “ما” درون آشپزخانه رسیده و تمامی باقیماندهی غذاها را خورده حتی ته بشقابها را لیسیدهاست. به عبارتی میخواسته از هستی به انسان هیچچیز نرسد. از دیگر سو در ادبیات عامیانه “گربه سیاه” بهعنوان رقیب نیز آمدهاست با این تعبیر، در متن گربهی سیاه رقیبی برای انسان میشود که تلاش میکند چیزی از تهمانده بشقابها هم به “ما” نرسد.
ما← انسان← اختیار← دیر رسیدن
صاحبخانه← خداوند
گربهی سیاه← ابلیس← لیسید زنندهی آخرین تهماندهی بشقابها← رقیب
میتوان این تعابیر را به آیین زُروانی و خلقت اهورامزدا و اهریمن از بطن زُروان نیز نسبت داد. در منابع مانوی، زروان، خدای ازلی، پدر عظمت و زمان بیکرانه است. اما میان زروان مانوی و زرتشتی تفاوت وجود دارد آنگونه که در دین مانوی، زروان در رأس جهان ایزدان قرار دارد اما در دین زرتشتی، زروان در فوق دو جهان اهورامزدایی و اهریمنی است. زروان ورای نور و ظلمت است زیرا نور و ظلمت پس از پیدایی اهورامزدا و اهریمن جلوهگر شدند؛ بدین ترتیب که، زروان به مدت هزار سال برای “بخت” قربانی داد و نیایش کرد؛ ازآنرو که زروان از اساس دوجنسی بودف بخت(عنصر مادینه) درون او وجود داشت. در آفرینش مانوی نخست، “پدر عظمت”(زروان)، “مادر حیات” را از درون خود فرامیخواند. نطفهی پسرش که اهورامزدا است در او بسته میشود. پس از گذشت هفتصد سال، زروان شک کرد که نکند نطفه در او شکل نگرفته باشد و از شکِ او نطفهی اهریمن در کنار نطفهی اهورامزدا پدیدار گشت. بدین ترتیب در بطن زروان، اهورامزدا از دانش الهی، و اهریمن از ناآگاهی و شک او شکل گرفتند. دو برادر درون زروان قرار داشتند، اهورامزدا از پاکطینتیاش به سخن آمد و از قصد پدر(زروان) گفت که او عهد کرده است پس از آنکه پسرش به دنیا آمد آفرینش را به او بسپارد، پس اهریمن حیلهای گُزید، شکم زروان را درید و پیش از اهورامزدا بیرون آمد. تقدم ذاتی با اهورامزدا بود اما اهریمن(بدی) خود را پیش میاندازد و بدین قرار اهریمن بر اهورامزدا پیشی میگیرد. زروان گفت: “پسر من نورانی و خوشبو است اما تو اینگونه نیستی”، در طی گفتوگو، اهورامزدا بهطور طبیعی به دنیا میآید و در برابر پدر میایستد. زروان او را میشناسد اما بنا به قولش قدرت شهریاری بر آفرینش مادی را در اختیار اهریمن میگذارد و برای او زمانی معین را در نظر میگیرد که پس از اتمامِ آن، فرمانروایی به اهورامزدا برسد. زروان شاخهی “بَرسَم” که طی سالها نیایش به دست آورده بود را به اهورامزدا میدهد که نشانگر روحانیت و خالق آسمان و زمین است.
ما← انسان← اهورایی← اختیار←دیر رسیدن← فرمانروای جهان معنوی
صاحبخانه← زُروان
گربهی سیاه←اهریمن←پیش از “ما” رسیدن و لیسید زنندهی آخرین تهماندهی بشقابها← فرمانروای جهان مادی
هیچ کس نمیداند ما چگونه وارد شدیم/ و چگونه بیرون رفتیم/ حتا آن گربهی سیاه
پس از آنکه از جهان مادی بهرهای نصیب “ما” نشد، نمیخواهند هیچ نشانی از آنها باقی بماند برای همین همانگونه که پاورچین آمدند، بدون خبر نیز بیرون رفتند تا حداقل بتوانند اختیار خود را در دست بگیرند. در اینجا سؤالی که همیشه ذهن انسان را درگیر کرده است پدید میآید، مولانا به بهترین نحو این اندیشه را به نظم آورده است:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود /به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا / یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
حال که دیگران همهچیز را خوردند و از کل آفرینش، “هیچ” نصیبِ”ما” شد. “ما” به عقل، خرد، دانایی و آگاهی خود بسنده کرد و آگاه بود بازگشتش نیز بیاثر و بدون رد پا خواهد بود. حتی نیروهای شر(گربه سیاه) نیز که وظیفهاش رقابت و فریب “ما” بود از آمدن و رفتنِ “ما” چیزی متوجه نشد. یادآور کلام خیام که: از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
………………………………
منابع:
مکارم شیرازی، ناصر؛ برگزیدهی تفسیر نمونه، جلد اول؛ انتشارات دارالکتب الاسلامی، تهران، 1374.
یاحقی، محمدجعفر؛ فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی؛ نشر فرهنگ معاصر؛ تهران، 1389.
www.makarem.ir
………………
منتشر شده در کتاب «متن خوانی» خوانش و تحلیل شعر امروز؛ انتشارات گفتمان اندیشه معاصر؛ اصفهان؛ 1396.صص 76-69