نمایشگاه به روایتی غیر متعارف
مروری بر نمایشگاه ویدئوآرت و چیدمان “به سادگی یک روایت ممکن”
25 تا 30 مردادماه 1397
سهیلا چهارسوقی
در موزه هنرهای معاصر اصفهان به مدت پنج روز، نمایشگاه ” به سادگی یک روایت ممکن” شامل ویدئوآرت و چیدمان برگزار می شود. آثاری که از هشت هنرمند به گونه ی چیدمانی و تعاملی هستند. در روز افتتاحیه، پس از گذشت نیم ساعتی که تماشاگران آثار را در گالری شماره دو موزه بازدید کردند. نمایشگاه گردان آثار؛ رسول معرک نژاد در باره ی ایده آغازین و به انجام رسیدن نمایشگاه سخنرانی کردند و از جمعِ مطالعاتی خود با همیاری موسسه ی خانه خورشید برای مرکزیت بخشیدن به پژوهش در حیطه ی هنر که به آذر ماه سال 1395 اشاره کردند که سرآغاز شکل گیری این نمایشگاه شده بود. به گفته ی معرک نژاد: “در نخستین روزهای اعلام عمومی، تعداد بسیاری از مردان و زنان اهل مطالعه و هنرمند در برنامه ها ی پژوهشیِ مذکور اعلام حضور کردند اما پس از دو جلسه که قرار بوده تمرین و متن تهیه و ارائه کنند؛ تجمع آنان به هشت نفر تقلیل یافته و در طول یک سال تعدادی از جمع جدا شده و تعدادی دیگر به آن پیوسته شدند. ولی در هر حال هشت نفری که اکنون آثارشان به نمایش در آمده؛ برآمده از همان جمع است.” در ادامه می گوید: ” هنرمندان با نگارش و متن های عکس و نوشته؛ توانسته احوال متغییر روزانه ی خود را از زمان و مکان “از آن خودسازی” کنند.”
در میان آثار هنرمندان یک مضمون مشترک وجود دارد و آن اشاره به امر روزمره ی هنرمند است. آنگونه که هر هنرمند در مدت چهار هفته قرار برآن بوده هر روز سه عکس – بدون معیارهای زیباشناسانه- و سه متن از احساس و تفکر خود را در لحظه ثبت کند. اکنون در موزه هنرهای معاصر هر کدام به نوعی این روزمرگیِ عکس و نوشته ها به شیوه و سیاق خود به نمایش گذاشته اند.
در این دوران رخوت هنری شهر و تکرار آثار، این نمایشگاه جزو معدود نمایشگاه های تأثرگذاری است که مخاطب را درگیر خودش می کند و او را وامی دارد چندین بار به موزه هنرهای معاصر اصفهان برای دین مجدد آثار سر بزند. از طرفی از معدود نمایشگاه هایی است که کیوریتور توانسته به چگونگی ایده و پرداخت و اجرا به صراحت، و بیانی گیرا در شرح ماوَقَع صحبت داشته باشد.
با ورود به گالری، استیتمنت نمایشگاه دیده می شود که به گفته ی نمایشگاه گردان” “می بایست پیش از ورود به درون آثار و فضای گالری مطالعه شود.” استیتمنت به مانند نوشته ای است که علامات ویرایش هنوز بر آن به جا مانده است و از آن روی که آثار نگارشی هنرمندان نیز به همین صورت بوده، یعنی به شیوه ای که اگر قرار بر اصلاح متن بوده خط زده شده و در ادامه تصحیح شده اند و عبارت اشتباه هم چنان در صفحه هست؛ بنابراین استیتمنت نیز به همان شیوه در مدت دو هفته نگارش شده و متن های خط خورده باقی مانده اند تا خواننده به درکی از رد و قبول های هنرمند دسترسی داشته باشد.
در بخش هایی از استیتمنت نمایشگاه – آنچه خط خوردگی ندارد- آمده است: “مجموعه ی پیش رو بر این مبنا شکل گرفت که قرار شد جمع حاضر هر روز سه عکس – با هر وسیله ی ممکن– در سه موقعیت زمانی گرفته شود و برای هر عکس یک متن نوشتاری که بیانگر انتخاب و احساس در لحظه است را منعکس کند… خواسته ایم لحظات زندگی عادی را به وسیله تصویر و نوشتار بازتولید کنیم که برای گریز از روزمرگی توجه دوباره به آن است تا غبار روی آن را کنار بزنیم و این تکرار و عادت به پیرامون، حتی خود را، نگاه دوباره بیندازیم.”
در کنار استیتمنت، پوستر نمایشگاه نیز قابل تأمل است. درختی که به جای ریشه بر شیءای از همین روزمرگی هاست؛ میز نهارخوری دَوار، و شاخه های درخت از اشیا زندگی امروزه شکل گرفته است. متن عنوان نمایشگاه با تمامی زیبایی که دارد به سختی خوانده می شود اما در پسِ پوستر بروشور و کارتِ دعوت به هم آمیخته است که ناخوانی عنوان نمایشگاه را جبران می کند. به نظر می رسد همانگونه که هنرمندان از چندگونگی و بینارشته بهره برده اند پوستر نمایشگاه نیز چندگونگی را در نوع پوستر، کارت دعوت و بروشور در خود دارد.
گالری به شکل غرفه غرفه( اتاق اتاق) است، در غرفه ی نخست:
کیانا محبوب
در بدو ورود با طنابی مواجه می شویم که اشیاءای را بر خود پیچیده و بر زمین رها است. نوشته ها و عکس ها نیر کنارشان برزمین قرار دارند. طنابی که شبیه بندرخت عمل می کند، بندی که زندگی را از کودکی با عروسک هایش تا بزرگسالی با لباس هایش؛ در خود محبوس کرده و به خود پیچیده؛ و در نهایت به صندلی ختم می شود که نمود متضادی دارد. آیا محلی برای استراحت است و فارغ از دغدغه های زندگی؟ یا با طنابِ دورش، از مرگ و نیستی می گوید؟ در هر دو نوع نگاه، گونه ای رهایی را می توان دید که شاید آرزوی هنرمند است از قید و بندهای روزمره. محبوب در بخشی از نوشته اش آورده است : “همه ی اشیای دور و برمان می توانند با ما دوست باشند و برایمان دلبری کنند یا آن که آزار دهنده باشند و از آنها فرار کنیم. بند رخت اما به طرز عجیبی زیباست؛ برای خودش دنیایی از رنگ و بافت و نور و چیدمان است. هیچگاه آزرده خاطرمان نمی کند.”
عاطفه یزدانی
تابلویی سفید و بزرگ بازتابی از شمایل بارکدِ کالا را بر خود دارد. به نوعی نوشته و عکس ها را در قالب بارکد نمایش داده است. به زعم هنرمند: “کالابودگی و شیءوارگی، بخشی از مفاهیم را به اثر هنری تحمیل می کند. اثری که حاصل جامعه و هنرمند مصرف گرا است…..اثر هنری که با پول، سرمایه و موزه همراه شده است.”
در غرفه ی دوم:
میترا مهدوی
اثری جعبه مانند که دیوارهای آن از نخ سیاه هستند. و بیننده را به درون خود هدایت می کنند تا از فضای روزمره و همیشگی بگسلیم و به جهانِ ساختگیِ فضای مجازی پیوند بخوریم. درونِ جعبه ی نخ پیچ شده، تبلتی هست که آنلاین به اینستاگرام متصل است و هنرمند عکس و نوشته هایش را داخل آن گذارده، صفحه ای که با نام نمایشگاه ایجاد شده است.
سارا حسینی
عکس بر تکه های پارچه چسبیده شده و نوشته ها در کنار عکس ها بر پارچه نوشته شده اند و با طنابی به صورت پلکانی از دیوار بر زمین گسترش یافته اند. نردبانهای چهارگانه که با هفت پله بازتاب روزهای هفته هستند. و هر دو هفته روبروی هم بر دو دیوار نصب شده اند. هفته هایی که آینه خود هستند و همدیگر را تکرار می کنند و بازتاب می دهند. حسینی در یکی از نوشته هایش آورده است: “روایتی است ساده و معمولی که بخشی از پله های تکرار روزهایم را ثبت کرده اند.”
در غرفه ی سوم:
رسول معرک نژاد
معرک نژاد در غرفه نخست و غرفه ی آخر دو ویدئوآرت دارد. و غرفه ی سوم تماماً به آثار او اختصاص یافته است. مجموعه دو ماکت بزرگ تقویم که تاریخ و روزهای دو هفته را بر خود دارند و در دو پانل روبه روی هم قرار دارند. در کنار این تقویم، روی سه جعبه، و دو قاب آویخته بر دیوار؛ مجموعه طراحی هایی وجود دارند که هر کدام در نوع خود قابل توجه اند و به تنهایی می توانستند بیش از سیصد تابلو باشند. بر جعبه ها (استند= stand) دفتر های طراحی گذاشته شده و بر دو قاب بر دیوار، مجموعه طراحی های آبمرکب که به هم دوخته شده اند و از درون یک قاب روی زمین ریخته و به قاب دیگر ختم شده اند. بر پایه ی چرخانی نیز تعدادی طراحی قرار دارد که از نظر نمایش اثر، ساختار متفاوت و جالبی دارد.
دو ویدئو انیمیشن از معرک نژاد در نمایشگاه هست که هر دو با زمان حدود یک دقیقه به صورت تکرار پخش می شوند. در ویدئوی نخست، نمایش مردی – بیشتر نمود انسانی- است که بر زمین بی حاصل بیل می زند، دو پرنده بر دست های خسته اش می نشینند و مرد برای پرندگان، طبیعت – درخت- می شود. و در طی گذر زمان، درخت نیز می خشکد و به مترسک بدل می شود، مترسک هم فرمی افتد و زمین به بی حاصل اش باز می گردد و در تکرار، مجدداً مردی به زمین بی حاصل می آید تا زمین را بیل بزند. اثر نمودی از زندگی تکراری و تلاش برخی برای رهایی از ملال زندگی است.
ویدئوی دوم، ساختار روایی صریح ندارد. ابرهایی که ماهی می بارند، و در روایت های کتاب مقدس هم از آن یاد شده؛ زمین مملو از ماهی است. اژدهایی از درون زمین به مانند “هادس” سر بر می آورد و همه ی ماهیان را می بلعد. به مرور اژدها از نمود منفی و خباثت اش تهی می شود و به فرشته ای بدل می شود که گویی تمام ماهیان را در شکل یک ماهی بزرگ جمع کرده است. فرشته پرواز می کند و سپس به دریایی فرود می آید و داخل آن نفوذ می کند و ماهیان در کف دریا آزاد می شوند، و فرشته دو باره به درون زمین بازمی گردد. نمایشی از منجی که تمامی انسانها برای رهایی از تحمل ناپذیری زندگی انتظارش را می کشند.
غرفه ی چهارم:
مرضیه گلابگیر
مجموعه چیدمان گلابگیر؛ میزی است که روی آن طرح هایی قرار دارد با وسایل طراحی و عروسک انسان-پرنده ای که بر سرش به جای تاج سوزن دارد. هم چنین چهار جعبه (stand) که دفترهای عکس و نوشته ها به صورت صحافی شده روی آنها قرار دارند. بر دیوار و بالای میز هم نخ های قرمزی کشیده است. نوع چیدمان و نوعِ طرح ها یادآور طلسم و جادو است. بازتابی از اموری که به سادگی در زندگی رُخ نمی دهند و فرد مُصِر در به دست آوردن آنها است، از عشق تا تنفر. در بخشی از نوشته ی گلابگیر چنین آمده است: “ما آدم ها هر کدام یک نخ داریم که می گذارند فقط تا یک جایی از دیگران دور شویم… سوزن هم داریم. سوزن هایی که با آن خودمان را به بقیه می دوزیم…و با همین هاست که روایت های مان شکل می گیرد.”
فهیمه حقیقی
نوشته ها و عکس های حقیقی به صورت درهم بر دیوار آمده اند. خاطراتی که شبیه برگه یادداشت هایِ یادآوری هستند و روزهای رفته را گوش زد می کنند. بر جعبه ای نیز یک قاشق و چنگال و ظرف یکبار مصرف است. داخل ظرف نیز یک گوشی موبایل با فیلمی از دهانِ فردی که دایم در حال خوردن است، به نوعی نشخوار می کند و یک جعبه ی کوچکتر که بر آن تعدادی قاشق و چنگال و کارد با دسته های قرمز است. هم چنین در کاور بودن قتشق و چنگال ها و قرمزی دسته ی کاردها قابل توجه اند. حقیق در بخشی از نوشته اش آورده است: ” هر صبح که از خواب بیدار می شویم به نشخوار در فضای مجازی مشغولیم. در این کنش ما با بازنمایی و ثبت و پخش تصاویر و فیلم ها، خود تولید کننده ی این فضا هستیم.”
غرفه پنجم:
محدثه السادات عظیمی
از جمع هنرمندان که همگی کارشناسی ارشد هنر هستند، عظیمی کارشناسی ارشد ادبیات است. اثر او تختِ فنریِ فلزی است که با دو بالشت از عکس و نوشته هایش پر شده است و تعدادی دیگر از عکس و نوشته هایی که بر روی زمین و زیر تخت ریخته شده اند. پتویی نیز منظم تا شده در میان آن آشفتگی روی تخت فلزی است. نشان دهنده ی رخوت و تنهایی و خستگی کسی که تمامِ خاطرات و زندگی اش درون بالشت و تخت و اتاقش نهفته اند و دارند سرریز می شوند. دو بالش برای یک تخت دو نفره، بازتابی شخصیت هایی که حسرت بودن شان در زندگی احساس می شوند. عظیمی در بخشی از نوشته اش آورده است: ” از تختخواب، از میز آرایش؛ انگار روزهایم تنها از یک کادر ساده جامانده بود تا جور دیگر روایت شوند.”
در همین غرفه و در مقابل تختِ فنری، دومین اثرِ ویدئویی معرک نژاد پخش می شود.
در مجموع، آثار بازتاب زندگی و روزمرگیِ ساده ی هنرمندانی است که روایت به خود گرفته اند. بازتابِ آنچه که دیگران هم در حال انجامش هستند اما از آن خود نکرده اند. یک بُعد زنانه در تمام آثار حتی معرک نژاد موج می زند و آن عنصر نخ و طناب است. عناصری که به زنانگی و امر تحمیلی بر زن، حکایت دارند که خواسته یا ناخواسته وارد آثار شده است. فضا با تمام شلوغی متن و عکس ها به سادگی نمایش داده شده اند و آنقدر متن ها به شیوه های متفاوت و جذابی نگارش شده اند که اشتیاق را در خوانندگان و بازدیدکنندگان پدید می آورند تا روز بعد مجدداً به نمایشگاه باز گردند و مابقی نوشته ها را بخوانند و این امر را به وضوح می توان در بازدی مجدد مخاطبان دریافت. همچنین آثار هر کدام به نوعی به نظامِ احساسِ درونی هر هنرمند هم اشاره دارند. هنرمندی که درگیری زندگی روزمره است، طناب و لوازم زندگی او را درگیر کرده اند. هنرمندی که تمایل به کالابودگی هنر دارد و می خواهد خودش را در میان نوشته ها و عکس ها همانند یک بار کد پنهان کند. هنرمند دیگری که هم چنان به مسیر و راهای ناشناخته می خواهد قدم بگذارد و از پله ها بالا برود اما زیر پایش را سُست می بیند. هنرمندی که هم چنان در محدوده ی چارچوب ها مانده و قراردادها را پذیرفته ولی در تفکرش آرزوی رهایی از موج منفی نخ گونه اطرافش را دارد. هنرمندی که نگاه موشکافانه و با نظم درونی، همه ی نوشته هایش را با تاریخ و روز و ساعت و حتی دقیقه یادداشت کرده است و همه چیز را در یک نظمِ افراطی می بیند. هنرمندی که هم چنان در چیدمان اش به سنت ها پایبند است. و هنرمندی که زندگی را در آشفتگی و نوشخوار حرف های دیگران احساس می کند و نهایت هنرمندی که تنهایی و گفتارهای خود و دیگران را در انبار ذهنی اش نگه داشته و نمی خواهد ازآنها رهایی پیدا کند.
این مجموعه یکی از معدود نمایشگاه هایی است به صدق، کیوریتوری شده است. زیرا به زعم معرک نژاد از ایده تا اجرا و نمایش؛ و در روند شکل گیری آثار، همه همراه بوده اند و هنرمندی اثری پیش از ایده پردازی به همراه نیاورده است. به گونه ای آثار از دریافت ایده تا انجامِ در موزه به مدتِ بیش از هفت ماه شکل گرفته اند تا در معرض دید مخاطب قرار گیرند. و توانایی آن را دارند که ذهن و تفکر مخاطب را درگیر کنند. در نوع خود نمایشگاهی است که درخور چندین بار دیدن هستند و نه فقط دیدن بلکه خوانده شدن.