زن و گیاه در آثار استاد مهدی حسینی

                                                     سید رسول معرک نژاد

 

در آثار نقاشی “مهدی حسینی ” علاوه بر سادگی، ساختار قوی و استفاده از اندیشه تصویری ایرانی که جلوه بسیار زیبایی  یافته اند، دو عنصر نمادین نیز به چشم می خورد؛ زن و گیاه. زن  و گیاه، با خاکستری های رنگی( آبی، سبز، قهوه ای و اُکر). زن که بر صندلی لمیده است، یا در مرکز تابلو در آستانه در ایستاده و نگاه از مخاطب برگرفته است؛ و گیاه که در کنار زن یا از بالای محدوده کادر همچون ابرهای شعله ور نگارگری ایرانی؛  برفراز سر زن برگ برگ به تابلو نشسته اند. یا از گوشه ای از تابلو پیچ  در پیچ به پیش می آیند،  بر دست های زن می پیچد و  با نقش دیوار درهم می آمیزد( یادآور تابلوهای فرشتگان مکتب بخارای نگارگری ایرانی).

 اما گیاه بر بازوهای زن و گیاه بر دیوار خزیده ؛ یکی نیستند اگر چه از یک ساقه برآمده اند. و چنین است که اندیشه مخاطب به فراتر از اثر کشیده می شود و اینجاست که زن  و گیاه بیان نمادین به خود می گیرند. همان گونه که هنر را شکل و بیان نمادین دانسته اند[  ” ارنست کاسیرر” و “رودلف آرنهایم”]. و نماد؛ امکانی را پدید  می آورد که بازتاب چیزی آشنا  در زندگی روزمره است و هم بیان معناهای پنهان و ضمنی را در خود دارد. اما نقش زن در تابلوهای مهدی حسینی بیانگر چیست؟ آیا روایت قصه گوی هزار و یک شبی است که با تدبیر و افسونگری، رهایی قومی را رقم  می زد؟ یا همچون “گُردآفرید” در مقابل مخاطب قرار می گیرد و چهره نمی نمایاند؛ یا” لیلا”ی عرب است که اندیشه را تا جنون می کشاند، یا موجودی مثالی و نوعی(1) همچون “زئوس” یا “یَهُوَه “عهد عتیق است، با وجودی دوگانه: یکی زود رنج و بدبین، آشفته و نابسامان و ویرانگر ؛ دوم فرزانه و اندیشنده و مهربان؛  که می توان دوستشان داشت اما باید از آنان دوری کرد. یا می تواند اندیشه” سوفیا” یا” ساپیآندا دی”(2) باشد؛ زنی آسمانی نژاد، رمز نیروی قدسی و ملکوتی (3) و “مادینه  شهر – مادر” ، مظهر” الهه مادر – همسر” همچون ” عشتار بابلی ” که الهه  شهر بود و معادل ” لوگوس” (4) در انجیل یوحنا. یا بیانگر پیشگویی ” نیکالای بردیائف” است:  ” در جامعه آینده نقش زن عظیم خواهد بود؛ او بیش از مرد به روح جهان وابسته است”.[ 2- ص 159 و 160[

 

                                                   تصویر برگرفته از سایت caroun

 

آنچه مسلم است زن تصویر شده در نقاشی های مهدی حسینی بیانگر “آنیما” (5) در ذهن مردانه است؛ زنی که جمع معنوی میان اضداد است پیوستگی میان جان و جسم. آنیما را عامل زنده در انسان دانسته اند و جنبه مادینگی روان مرد. آنیما واسطه ای میان “من” ( اراده خودآگاه یا خویشتن اندیشمند) و دنیای درونی  یا ناخودآگاه فردی است.[6- ص 197[ زن نقاشی شده،  در آستانه در ایستاده یا بر صندلی تکیه زده؛ زنی است در فضای محدود و بسته اتاق؛ ایستاده یا نشسته بر صندلی، که نشانه ای است به وابستگی زن به زمین، و نمایشگر” فرشته  زمینی”، یاد آور ” سپنت آرمئیتی ” ، ” اردوی سورا   آناهیتا” ، ” مادر دنیا”، ” ام الحیات”(6)؛ و بازتابی از اندیشه و پندار نیک. زمین نماد  وظایف مادر است(7)؛ عاملی برای پیدایش باروری. در مذهب ودایی، زمین و مادر سرچشمه وجود زندگی اند و پشتیبان در مقابل تمام نیروهای ویرانگر. بدین ترتیب است که در مراسم خاکسپاریِ خاکستر متوفا  می خوانند:  ” به درون زمین، به مادرت  بازگرد / و با دامان پیراهنت او را بپوشان / آن گونه که مادر پسرش را در آغوش می گیرد .  “(ریگ ودا؛ گرهیه سوتره؛ 4:1)[4-ص 462[

در بیشتر تابلوها زن و گیاه و فضای اتاق با رنگ آبی آمیخته است. آبی را بیانی از عقل، مکاشفه، صداقت، وفاداری، عفت، دوراندیشی، پرهیزگاری، صلح و با اصل مونث آب ها، رنگ مادر کبیر( ام الحیات) شاه بانوی آسمان و آب دانسته اند. بیانی از هستی تهی، خرد” دارما – داتو”(8) در فرهنگ بودایی. آبی رنگ” مریم عذرا” و بیان ملکوتی و وفاداری وی در فرهنگ مسیحیت.[5-ص 169] در فرهنگ هندو  آبی رنگ   ” ایندرا”(9) است؛ و رنگ “ونوس”(10) در فرهنگ یونانی. رنگ آبی را برابر مشتری، خلق شده از نور مراقبه و جایگاه” میکائیل” دانسته اند. در تابلوهای مهدی حسینی در کنار رنگ آبی، گیاه و سبزی است؛ سبز  بخشی از تابلو است، سبز نمودی از طبیعت و رشد، رابطه ای میان رویا و واقعیت است. سرخپوستان آمریکای شمالی برای هر جهت کیهانی رنگی مقدس در نظر دارند؛ شمال زرد، غرب آبی، جنوب قرمز، و شرق سفید. آبی رنگ کردار نیک و سبز نشانه صلح است.[4-ص 356 ، 344، 351] رنگ مقدس در اندیشه مسلمانان  رنگ سبز است.

 

 

قرار گیری زن در تابلوهای مهدی حسینی  به غیر از تعدادی اندک، تمامی تصاویر زن در سمت چپ نقش شده اند. جایگاه زن ایستاده یا نشسته در سمت چپ است. سمت چپ چه ویژگی دارد که ذهن نقاش را بر آن داشته تا زن را در آن سمت به تصویر بکشد. آفرینش زن در خلقت آغازین از دنده چپ آدم بود؛ ” خداوند از دنده چپ آدم، حوا را بیافرید”.[ اعراف – 189]؛ “که وی جفت آدم شد”[ بقره – 35]؛ در فرهنگ اساطیری چین ” دتو مباشی لو” – پایه گذار شمنی گری در میان “مو – سوها” – از پهلوی چپ مادرش متولد شده است. در میان سرخپوستان آمریکا   نگاهبان معابد   از سمت راست “رب النوع خورشید”،  و از سمت چپ  ” رب النوع بانو ماه”است. در سنت ژاپنی سمت چپ عقل و ایمان و غریزه، و در ارتباط با خورشید (هی) است. رب النوع خورشید ” اَما تراسو” از چشم چپ ” ایزاناگی” متولد شده و ماه از چشم راست او. در آفریقا و در میان قبایل ” بامبارا”، چپ مترادف با زن و عدد چهار است. در مراسم سوگواری ” دو گون “ها مرده مونث را به پهلوی چپ می خوابانند. در مراسم سوگواری برهمنی،  طواف اول از سمت چپ و نشانگر قلمرو مردگان و نیاکان است. در سنت مسیحی چپ به معنی زمان گذشته است که در آن هیچگونه تصرف و اختیاری نمی باشد.[4- ص 311 و 316[ زن نقاشی های حسینی به گیاه پیچیده و عجین است. در اساطیر گیاه به زن پیچیده به معنای نو شدن و ادامه حیات است.[1 – ص 290] گیاه بالا رونده و پیچ در پیچ نوعی بیان ریاضت کشی در آئین چین است که در عین  بی حرکتی رو به سوی رشد و کمال دارد. تصویر ” گوما تشوارا”(11) شخص مقدسی است که گیاه از روی ساق پا و بازو های او بالا رفته اند.[7 – ص 304 و 303[  گیاه نمادی از باروری، چرخه حیات، مرگ و رستاخیز، یاد آور ” مادر کبیر” ( ام الحیات) است. گیاه ” ایزد بانوی زمین ” است.[5 – ص 55] زن، گیاه و آفرینش در هم تنیده شده اند؛ ” سپنت آرمئیتی”- فرشته زمین _ چهل سال طلا ( روح و نطفه گیومرث) را در خود نگه داشت. به روایات اساطیری ایران؛ چون گیومرث را اجل فرا رسید، بر پهلوی چپ به زمین افتاد و نطفه او بر زمین ریخت و خورشید آن را پاک و مطهر ساخت، پس از چهل سال؛ از نطفه گیومرث ” مشی ” و ” مشیانه” به صورت” گیاه ریباس” پدید آمدند. در آغاز به یکدیگر پیچیده بودند سپس آن دو، چهره ی بشری یافتند و روح در آنان دمیده شد.   [8 – ص 393] این دو گانه در هم تنیده(12) و آدمیزاده از آمیزش آن گیاه دوگانه پدید آمد[2 – ص 167[

زن و گیاه در روایات اسلامی و روایات عهد عتیق یادآور ” حوا” و ” شجره ممنوعه” است.[بقره- 35 و اعراف – 22  و  سِفر تکوین 2، 9] زن را کاشف برزگری دانسته اند؛ در” نیکُبار”(13)[ واقع در مجمع الجزایر اقیانوس هند، در جنوب جزایر” آنداما”(14)] معروف است که اگر زن باردار، بذر افشانی کند محصول پربارتر خواهد بود. سرخپوستان ” اُرِنُک” (15) کاشت گیاهان را به زنان واگذار می کنند. آورده اند ” گیل گمش” در باغی ، کنار تاک الهه” سی دُری”(16)(= دوشیزه جوان) ملقب به” سابی تو”(17) (= زن شرابدار) را می بیند. سی دُری  چون “کالیپزو”(18) با دستانی پر از خوشه های انگور در کنار چهار چشمه ایستاده است.[1 – ص 274[ در آثار مهدی حسینی اگر چه زن روی از مخاطب برگردانده است و لباسش با گیاه پوشیده اما دست ها نمایان هستند، و حتی در برخی آثار دست ها تمامی تابلو را در برگرفته اند. دست بیانگر مفهوم قدرت و فعالیت است.

در قرون وسطی دست نشانه شاهنشاهی فرانسه بود. درمکتب بودایی، دستِ بسته نماد راز پوشی  و رموز عرفانی است، اما دست های بودا بسته نیست زیرا بودا در فلسفه خود هیچ سری ندارد.[4 – ص 220] در عهد عتیق دست خدا خلق می کند، حمایت می کند؛ همان گونه که دست خدا در تابلوی” میکلانز” به سر انگشتان دست آدم جان می بخشد. در جایی دیگر دست یهوه دهان ارمیائ را لمس می کند؛ ” آن گاه خداوند دست خود را دراز کرد، دهان مرا لمس کرد”[ارمیائ – 109[

در نهایت زن نقش شده آنیمای ذهن نقاش است که در سمت چپ تابلو به گیاه تنیده شده است و روی به مخاطب ندارد و به رنگ های آرام نشسته است و همه این نشانه ها؛ نمادهایی با معناهای دوگانه اند،  که خلاصه اند در زندگی و مرگ. . اگر سوال شود کدام بخش را مهدی حسینی منظور کرده است به جوابی قطعی نخواهد رسید که حسینی هر دو را در زندگی اش تجربه کرده است.

……………………………….

پی نوشت ها:

1- Archetypique            

2-  Sapienda Dei            

3- Numen

4- Logos                           

5- Anima                        

6- Mater Vitae

7- Teller Mater          

8- Dharma Dhatu           

9- Indra

10- Venus                    

11- Gommatesh Vara    

12- Androgyne

13- Nicobar                     

14- Andaman               

15- Orenoque

16- Siduri                      

17- Sabitu                              

18- Calypso

…………………….

منابع

1- الیاده، میرچا؛ رساله در تاریخ ادیان؛ جلال ستاری؛ انتشارات سروش؛ تهران، چاپ دوم، 1376.

2- ستاری، جلال؛ افسون شهرزاد؛ انتشارات توس؛ تهران،1368.

3- ستاری، جلال؛ سیمای زن در فرهنگ ایران؛ نشر مرکز؛ تهران، چاپ دوم،1375.

4- شوالیه، ژان  و آلن گربران؛ فرهنگ نمادها؛ سودابه فضایلی؛ انتشارات جیحون؛ تهران،1378.

5- کوپر، جی.سی.؛ فرهنگ مصور نمادهای سنتی؛ ملیحه کرباسیان؛ نشر فرشاد؛ تهران، 1370.

6- گورین، ال. و دیگران؛ راهنمای رویکردهای نقد ادبی؛ زهرا میهن خواه؛ انتشارات اطلاعاتغ تهران،1370.

7- هال، جیمز؛ فرهنگ نگاره ای نمادها در شرق و غرب؛ رقیه بهزادی؛ انتشارات فرهنگ معاصر؛ تهران، 1380.

8- یاحقی، محمد جعفر؛ فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ انتشارات سروش؛ تهران، چاپ دوم، 1375.

……………………………………….

منتشر شده در : ” فصلنامه هنر ” شماره ۶۵ پاییز ۱۳۸۴ 

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا