بیانِ فلسفی آثار هنری در نمایشگاهِ “پراکندگی متن / همپوشانی ذهن”
دکتر محمود شیدایی
پرداختن به آثاری که مفاهیم فلسفی را پشتوانه خود دارند مشکل است. اگر چه از آغاز پیدایی هنر و آثار هنری به نوعی هنر و فلسفه ی ذهنی هنرمند و برداشت او از هستی به نوعی در هم تنیده بوده است.
در موزه هنرهای معاصر اصفهان، از 12 تیرماه تا 21 تیرماه؛ نمایشگاه ویدئوآرت و چیدمانِ سه هنرمند؛ رسول معرک نژاد، کیانا محبوب و فهیمه حقیقی برپاست. دو ویدئوآرت از معرک نژاد و شش چیدمان از محبوب و حقیقی.
با ورود به گالری شماره سه موزه، با استیتمنت هنرمندان مواجه می شوم که گویای مفهوم نمایشگاه است. در بخشی از آن آمده است: “ریزش بی پایان افکار گوناگون نیرویی است بسیار قوی و خارج از کنترل دائمی. ذهن با نقش پذیری، تداعی معانی، استدلال و اندیشه را به انسان عرضه می کند تا با آن به شناخت محیط اطرافش بپردازد و باچالش های آن مواجه شود؛ با آن که همه ما انسان ها در وجود خود سُکنی ودر افکارمان حضور داریم، اگر مانند یک ناظر بیرونی، خارج از جریان ذهن بایستیم و سیستم خودکار و پیچیده آن را درک و دریافت کنیم با توجه به الگوهای متنوع ذهن، دستاوردی شگفت انگیز و لذت بخش از دورترین و نایاب ترین گوشه های وجودمان کسب خواهیم کرد. ذهن گاهی می تواند بدون استفاده از گام های منطقی برای رسیدن به یک راه حل از جریان سیال فکر برای کنار هم قرار دادن عناصر ناهمگن استفاده کند و با روشی نوین و غیر خطی چیدمانی از تصاویر، خاطره ها، اصوات و متن ها را هم پوشانی کند و از ارتباطات غیر معمول عناصری به ظاهر نامرتبط راه حلی مناسب بیابد. بنابراین عجیب نخواهد بود اگر تصویر تیر خوردن غریبه ای با خاطره ای از فروافتادن ستاره ای درآسمان شب های کودکی همراه شود و به معنای ذهنی تباهی بیانجامد”.
از سخن هنرمندان در نشستِ افتتاحیه مشخص می شود که هنرمندان بر آن بوده اند تا آثاری بیافرینند که بر سه عنصر تأکید کنند. شاملِ یک اثر هنری؛ یک شیء و یک نوشتار که بتواند میانجی میان شیء و اثر هنری شان باشد و در مجموع هر سه وجه به یک اثر ختم شود. از طرفی هر اثر به یک فیلسوف اشاره دارد. بنابراین خواندن نوشتار و استیتمنت ها ضروری است زیرا بدون مطالعه نوشتارها به درستی به مفهوم درونِ آثار پی نخواهیم برد.
ویدئوآرت/ معرک نژاد
در ابتدا ویدئوآرت معرک نژاد با عنوان “بی مصرفی” پخش می شود که در توضیح اثر آمده است افرادی که در ویدئو هستند با فراخوان هنرمند در ویدئو حضور یافته اند و پاسخگوی سه پرسش بوده اند: آن که از نظر انان “بی مصرفی” چیست؟ چه شیءای در زندگی روزمره برای آنها بی مصرف است؟ و به یک اثر هنری اشاره کنندکه از نظر آنها به بی مصرفی می پردازد. در کنار ویدئو؛ اشیایی که افراد شرکت کننده در ویدئو آورده اند داخل چند ویترین به نمایش گذاشته شده اند. در یکی از ویترین ها تعدادی کتاب که هنرمند برای ساخت ویدئو مطالعه کرده است قرار دارد، و اشاره دارند به این که هنرمند برای ساخت هنرهایی که در زمینه ی مفهومی قرار می گیرند باید مطالعه داشته باشد. و مهمتر آن که کتاب نشان می دهند که هنرمند متکی بر آراء “ژان بودریار” است. بودریار در کتاب “جامعه ی مصرفی” آورده است: ” امروزه، افراد مرفه مانند گذشته، بیش از آنکه در محیط اطراف خود با دیگر انسان ها سر وکار داشته باشند، با اشیاء در ارتباط اند. مراودات روزمره آنان بر اساس آمارها، با سیر صعودی، صرف دریافت کالاها و پیام ها و دست کاری در آن ها می شود. این نمایش ستایش دائمی از اشیا، در آگهی های تجاری و صدها پیامی که به طور روزمره از رسانه های گروهی به ما می رسد. مفاهیم محیط و فضا بی شک از زمانی رواج بیشتری یافته اند که در واقع ما از دیگر انسان ها فاصله گرفته ایم. بیشتر زیر نگاه ساکت اشیای مطیع و توهم انگیزی قرار داریم که همواره یک چیز را برای ما تکرار می کنند و آن چیزی نیست جز بهت و حیرت، فراوانی مجازی و فاصله گرفتن مجازی و نیز فاصله گرفتن از دیگران”. معرک نژاد در استیتمنت خود نیز اشره دارد به این که: “متنها تولید میشوند تا در کاربرد ویژهشان مصرف و با سرآمدن کاربردشان “بیمصرف”شوند. اما با مصرف شدنِ متن (چیز-شیء) و خارج شدن ازکاربرد اصلیاش، کاربردی دیگر به خود میگیرد. پس در کلیت و تمامیت خودش “بی مصرفی” وجود ندارد بلکه تغییر کاربرد ایجاد میشود”.
ویدئوی دوم معرک نژاد که انتهای سالن پخش می شود. با عنوان “اصفهان، آنیمای ذهن من”؛ آنیما اشاره به اندیشه ی “کارل گوستاو یونگِ” روانکاو دارد. از نظر یونگ در ذهن مردان، وجه زنانه وجود دارد و در ذهن زنان، وجه مردانه. و معرک نژاد اشاره اش به وجه زنانه ای است که از اصفهان در ذهن دارد. اصفهانی که خود را می آراید. لابه لای تصاویر رنگیِ آراستن، تصاویرِ سیاه و سفید از میدان نقش جهان و بازار پخش می شود که بازتاب قدمت زندگی در این فضاهاست. در استیتمنت هنرمند آمده است: “در ذهن من، اصفهان به مادر-شهری میماند که با استفاده از زنانگیاش بر تداوم این خاطرهجمعی اصرار میورزد و بدینترتیب هر روز خود را برای بازدیدکنندگاناش به شکلی تازه میآراید و جلوه میدهد”.
هر دو ویدئوی معرک نژاد، تأثرگذار هستند و نمی توان به سادگی از آنها گذشت. ویدئوی اول بازتاب تنوعِ بی مصرفی است. ویدئوی دوم با صحنه های رنگی، سیاه و سفید و برش های زیادِ تصویری به همراه صداهایی که بر روی بخش های سیاه و سفید هستند علاوه بر بیان مفهومی شان؛ جلوه بصری زیبایی را رقم زده اند.
چیدمان / کیانا محبوب
سه اثر چیدمان از کیانا محبوب در نمایشگاه هست و هر کدام به یکی از فیلسوفان اشاره دارند. محبوب در استیتمنت آثارش آورده است: ” بسیاری اوقات در تنهایی خودمان و در زمان تجربه حالات روحی نظیر خشم، دلهره یا شعف، با بخشی از وجودمان که منبع این احساسات است بیگانه ایم ونمی توانیم به حرف هایش گوش دهیم و به عبارتی خودمان برای خودمان دوستان خوبی نیستیم فقط می دانیم که یک نقطه ای در اعماق ذهن یا روح ناآرام و بی قرار است.امروزه روانشناسان این تجارب را «فقدان خودشناسی» عنوان می کنند و ما را به تعمقی فلسفی نسبت به خود دعوت می کنند. این که به صدای ذهن مان گوش دهیم و آشفتگی هایش را ببینیم و در گام اول قبول کنیم که حضور دارند و باید دیده شوند. گام بعدی راهکارها هستند: شناخت هویت عاطفی، شنیدن صدای درون و حرکت به سوی خودشناسی”. هر اثر دارای سه بخش است: یک نوشتار؛ یک یا چند شیء؛ و یک دست ساخت هنری. اولین اثر با عنوان “دستآویز” اشاره اش به فلسفه ی ” هایدگر” است. هنرمند در نوشتار اثرش آورده است: ” چنگ انداختن دایمی به کاری که مثل تخته پاره ای شناور در آب من را هم با خود ببرد. از این که این گونه ام ناراحت نیستم ولی فهرست طویل کارهای چند تایی مثل طناب بلندی که به آن چنگ می زنم به دست و پایم می پیچد و مرا درگوشه ای خسته و فرسوده رها می کند….آنجا که هایدگر از معنای “دازاین” می گوید: متوجه می شویم چیزها یکی یکی اهمیت خود را از دست نمی دهند ، بلکه ناگهان همه چیز درکل به بی اهمیتی تبدیل می شود.رضایت شاید بتواند بر ملال غلبه کند». علاوه بر نوشتار، طنابی از دیوار آویخته و به سینی نقاشی شده ای می رسد. در کنار آنها جعبه ای است که تصویر افرادی بر جعبه است که سعی دارند با گرفتن طناب از درون جعبه ای که در آن حبس شده اند “دستآویز”ی پیدا کنند و خود را رهایی دهند.
اثر دوم با عنوان “روزشمار” بر اساس اندیشه ی “شوپنهاور” شکل گرفته است. در بخشی از متن نوشتاری به نقل از شوپنهاور آمده است: «رنج های عظیم موجب می شوند رنج های کوچکتر دیگر احساس نشوند و بر عکس، در نبود رنج های عظیم حتی کوچکترین دردسرها ومزاحمت ها مایه ی عذابند”. بر سطحِ پارچه ایِ بزرگی، تقویم به همراه تعدادی طراحی دم دستی کُلاژ شده اند. در کنار آن سطح، صندلی چوبیِ لهستانی که تی شرتی بر دسته ی آن افتاده است دیده می شود. هم چنین جعبه ای هست که داخل آنکیسه زباله ی مشکی قرار دارد. به نظر می رسد این چیدمان اشاره به روزمرگی دارند، روزهایی که در پیِ هم می گذرند و به بی هودگی رسیده اند. در بخشی از نوشتار این اثر آمده است: “همیشه خودم را قضاوت می کنم و معمولا چند شب یک بار روزمرگی هایم را درون تقویم سال می نویسم و چند سال بعد دوباره آن ها را می خوانم….فرقی ندارد در پایان روز چه نمره ای به خودم می دهم ، فقط می دانم یک برگ دیگر از تقویم زندگی ام فشرده شده و به سطل زباله ی گذشته ها انداخته شده”.
اثر سوم محبوب با عنوانِ “فقدان” بر اساس اندیشه ی “ژاک لکان” پدید آمده است. در بخشی از نوشتار اثر آمده است: “هر فقدانی به معنای نداشتن چیری است و هنگامی که انسان وارد مرحله نمادین می شود و از زبان کمک می گیرد تا به مقاصد خود برسد از زنجیره ای از کلمات استفاده می کند که گویی پایانی ندارد و زنجیره دلالت این گونه تشکیل می شود و فقدان مستتر در عرصه زنجیره دلالت گری در چهارچوب دیالکتیک فقدان ژوئیسانس را موجب می شود”. این اثر شامل پنج تصویر از افرادی که در بخش هایی از عکس ها برش هایی داده و به دیوار کلاژ شده اند. در کنار آنها جعبه ای هست که درون آن حفره ای تعبیه شده است که بر دیواره های آن چهره های در هم تداخل یافته طراحی شده اند. در بخشی از متن نوشتاری این اثر آمده است: “نبودنی که حجم دارد و فقدانی که حضور دارد و همین، دلیل آرامشی است که ندارم ….نمی توانم شکلی برایش در نظر بگیرم در جمع هم چون حفره ای خالی از درون خود می جوشد و در تنهایی سیاهچالی است که همه چیز را به درون خود فرو می برد”. آثار محبوب در کلیت خود به بیانِ تنهایی، در خود فرو رفتگی، و تلاش برای رهایی اشاره دارند.
چیدمان / فهیمه حقیقی
سه اثر چیدمانیِ فهیمه حقیقی تأکید بر بدن به ویژه دهان دارند. بازتاب مرحله ی دهانی روان شناسی فروید. هنرمند در استیتمنت آثارش آورده است: ” در همه ی زمان ها و مکان ها، بدن بخشی جدایی ناپذیر از بازنمایی بوده و هست. این نمایش بدنمندی، تا حدود زیادی نتیجه ی سیاست گذاری جامعه است…..هنرمند با بازنمایی بدن در مقابل این از خودبیگانگی ایستاده و آن را به چالش کشیده است. تا آن چه را که “اپیستمه” هم چون دهانبندی مورد کنترل خود قرار داده و سانسور کرده است از کف بیرون کند و به سبب آن به درمان جامعه بپردازد”. دو اثر از حقیقی با عنوان هایِ “درگاه” و “تن گاه” به نوعی در هم ادغام شده اند. شامل یک تابلوی نقاشی از دهان هایی که داخل هم تکرار شده اند. در کنار این تابلو دو جعبه قرار دارد که روی یکی یک جفت جوراب بر صفحه ی سیمانی قرار دارد که روی آن مکعبی شفاف برای محافظت قرار دارد. جوراب مچاله شده که در دهان فرو می کنند تا صدایی از دهان فرد در نیاید. در نوشتار اثر درگاه آمده است: “وقتی آگاهی نداریم، از دهان پدر و مادرمان هر چیزی را حتی واقعیت های تحریف شده را که برای آسایش ما تعریف می کنند، باور می کنیم. نوشته ها، حتی بسیاری از مستندات مچاله شده کلمه به کلمه در دهان مان گذاشته می شوند. دهان به اندازه ی تمام این هیاهوها جا دارد”. بر جعبه ی دوم نیز قطعه ای سیمانی قرار دارد که وسط آن آبراهه ای تعبیه شده است. روی این جعبه نیز مکعبِ شفافی برای محافظت قرار دارد. از بخشِ بالای جعبه و از آبراهه به سمت دهان مرکزی تابلوی دهان، لوله کشی شده است و دهان و آبراهه به هم پیوسته اند. اگر چه تابلوی نقاشیِ دهان با جوراب نیز در ارتباط است. یک تابلو نور نیز بر دیوار نصب است که بر آن دو طرح رادیولوژی نصب است. نام این اثر “تن گاه” است و اشاره به تابلوی “L’origine du monde” 1866 میلادی اثر “گوستاو کوربه” دارد. هنرمند در نوشتار اثرش آورده است: ” آبراهه با تمام لوله کشی های مخفی که دارد. برای من بدنمند است زیرا آن را شبیه به ساختار درونی بدنِ انسان می دانم که با همین سیستم با محیط در ارتباط است. به نظر می رسد نظام های سیاسی با اعمال فیلترینگ بر همین سیستم درونی و نظارت بر آنها سعی بر نظارت، کنترل و شکل دهی جامعه دارند. به همین منظور بدن برای ورود به جامعه در چارچوبی از قوانین قرار می گیرد”. اثر سوم حقیقی با عنوان “پناه گاه” اشاره مستقیم تری به مرحله ی دهانی فروید دارد زیرا از نظر فروید کودکانی که در مرحله ی دهانی متوقف شوند در بزرگسالی هم چنان می خواهند شیء ای را به دهان شان ببرند و بمکند و بدین قرار به کشیدن سیگار روی می آورند. این اثر شامل شش عکس از صورت و سیگار فشرده شده به همراه یک جعبه است که داخل آن چندین پستونک قرار دارد. در نوشتار این اثر آمده است: “از کودکی هروقت خواسته ای داشتیم، حرفی داشتیم و فریادی داشتیم به اجبار پستونکی در دهانمان گذاشته اند. اما اکنون به دلخواه خود سیگاری بر دهان می گذاریم تا دهانبندی باشد بر حرف های نزده مان چه از سرشوق و چه از سر رخوت!”.
در مجموع آثار این نمایشگاه در محتوی و چیدمان دارای پیوستگی است و تفکیک آنها کمی دشوار است و نشان از هماهنگی دیدگاه سه هنرمند دارد. آثاری که باید بر آن ها تأمل داشت: ایستاد، دید و نوشته ها را خواند و در ذهن میان پراکندگی شان یک نظم ذهنی برقرار کرد. این نمایشگاه قابلیت آن را دارد که با اجرای دقیقتر، نماینده ی مناسبی برای اصفهان در سطح ایران و دیگر کشورها باشد.